نویسنده: زینب مقتدایی
منبع فارسی: راسخون




 

مقدمه

انسان ها در فراز و نشیب های تاریخ همیشه از دردها و آسیب های اجتماعی بسیاری رنج برده اند و همواره در جستجوی یافتن علل و انگیزه های آن ها بوده اند تا راه ها و شیوه هایی را برای پیشگیری و درمان آن ها بیابند. از مجموعه این آگاهی ها و تجربه ها و آموخته ها، توانسته اند زمینه های مطالعاتی و رشته های مختلفی را برای تبیین بی هنجاری ها و نابسامانی های زندگی اجتماعی پی ریزی کنند. حاصل این کار پیدایی دانش آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات) است. آسیب شناسی اجتماعی مطالعه بی نظمی ها و آسیب های اجتماعی همرا با علل و انگیزه های پیدایی آن ها و نیز شیوه های پیشگیری و درمان این پدیده ها، به انضمام مطالعه شرایط بیمار گونه اجتماعی است؛ زیرا خاستگاه اصلی آسیب ها و کژ رفتاری های اجتماعی را باید در کل حیات اجتماعی و نوع خاص روابط انسانی جستجو کرد.
آسیب شناسی اجتماعی همچون سایر حوزه های اجتماعی از شیوه عملی برای بررسی موضوعات مورد نظر خود استفاده می کند. به عبارتی برای مطالعه و بررسی علل، زمینه ها و راه حل ها در زمینه کجروی ها و آسیب ها، هم از لحاظ ذهنی به صورت شناخت مفاهیم خاص و هم به کمک ابزار وسایل تحقیق عینی به صورت پژوهش های علمی استفاده می شود.
ارتباط کامل و نزدیک این حوزه با رشته های علوم اجتماعی و جامعه شناسی کاملاً واضح و روشن است. هرچند این حوزه عمدتاً به عنوان یک شاخه میان رشته ای معرفی می شود، اما در واقع یکی از مباحث اساسی جامعه شناسی محسوب می شود. از سوی دیگر آسیب شناسی اجتماعی ارتباط نزدیکی با روانشناسی دارد. از آنجایی که عمل فردی و روانی نقش بسزایی در بروز جرم و انحراف دارند، آسیب شناسی اجتماعی از ارتباط نزدیکی با روانشناسی بهره می برد و تلاش می کنند در یافته ها و نظرگاه های آن برای بررسی های خود مورد استفاده قرار دهد.

آسیب شناسی اجتماعی چیست؟

آسیب شناسی اجتماعی (SOCIAL PATHOLOGY) مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که از دانشمندان بین بیماری های عضوی و آسیب های اجتماعی (کجروی ها) قائل می شوند. واژه آسیب شناسی از دیدگاه پزشکی به فرایند ریشه یابی بیماری ها گفته می شود.
آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمی های اجتماعی. در واقع آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمی ها، ناهنجاری ها و آسیب هایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و ...، همراه با علل و شیوه پیشگیری و درمان آ ها و نیز مطالعه شرایط نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر مطالعه خاستگاه اختلال ها، بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است؛ زیرا اگر در جامعه ایی هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید می آید و رفتارها آسیب می بیند. یعنی آسیب ها زمانی پدید می آید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد.
بنابراین، آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه نابسامانی ها و اختلال و عدم هماهنگی و تعادل در کارکردهای مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسان ها. آشکار است که اصطلاح آسیب شناسی، از دیدگاهی کارکردی، از علوم زیست شناختی به عاریت گرفته شده است؛ اما در مباحث جامعه شناختی، هدف آسیب شناسی اجتماعی را با تسامح شناخت کج رفتاری، علل و عوامل، انواع و پیامدهای آن می دانند.

آسیب های اجتماعی چیست؟

آسیب های اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق می شود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمی گیرد و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبه رو می گردد. به همین دلیل، کجروان سعی دارند کجروی های خود را از دید ناظران قانون، اخلاق عمومی و نظم اجتماعی پنهان نمایند؛ زیرا در غیر این صورت با پیگرد قانونی، تکفیر اخلاقی و طرد اجتماعی مواجه می شوند.
آسیب های اجتماعی پدیده هایی واقعی، متغیر، قانونمند و قابل کنترل و پیشگیری اند. کنترل پذیری آسیب های اجتماعی شناخت علمی آن ها را در هر جامعه ای برای پاسخ به پرسش های نظری و عملی و کاربردی از ایده ها و یافته های علمی تولید شده در برنامه ریزی های کوتاه و بلند مدت برای مقابله صحیح با آسیب های اجتماعی، درمان یا پیشگیری از گسترش و پیدایش آن ها را ضروری و پر اهمیت می سازد.

اهمیت آسیب شناسی اجتماعی

هر جامعه ای متناسب با شرایط خود، فرهنگ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبه روست که تأثیرات مخربی روی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی می تواند مسیر حرکت جامعه را بسوی ترقی و تعادل هموار سازد، بطوری که علاوه بر درک عمل آن ها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حل هایی به سلامت جامعه کمک نماید. به عنوان مثال مسأله اعتیاد را در نظر بگیریم. این مسأله هم به عنوان یک مشکل فردی و هم یک معضل اجتماعی مطرح است. روشن است در سطح اجتماعی منجر به از بین رفتن نیروها و انرژی بارور جامعه می شود. شناسایی علل اساسی و کنترل آن ها می تواند بسیاری از نیروهای از دست رفته جامعه را تجدید نموده، در مسیر کار سالم جامعه هدایت کند.

هدف های آسیب شناسی

هدف ها و مقاصد آسیب شناسی اجتماعی را چنین می توان برشمرد:

1- مطالعه و شناخت آسیب های اجتماعی و علل و انگیزه های پیدایی آن ها و نیز بررسی شخصیت کژرفتاران، و ویژگی های جسمانی، روانی، فرهنگی و اجتماعی آنان. شناخت درست دردها و آسیب ها، نخستین شرط چاره جویی و بیش از نیمی از درمان است؛ درد تشخیص ناداده را درمان نتوان کرد؛ زیرا هرگونه ساختن بدون شناختن، تیر در تاریکی رها کردن است.
2- پیشگیری از آسیب های اجتماعی به منظور بهسازی محیط زندگی جمعی و خانوادگی. از آنجا که پیشگیری همواره ساده تر، عملی تر و کم هزینه تر از درمان است، دارای اهمیت بسیار می باشد.
3- درمان آسیب دیدگان اجتماعی با به کارگیری روش های علمی و استفاده از شیوه های مناسب برای قطع ریشه ها و انگیزه های آنان.
4- تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد کژرفتاری و بررسی شیوه های بازپذیری اجتماعی.

در عصر ما پیشگیری مهمتر از درمان است. بسیاری از آسیب شناسان اجتماعی برآنند که برای مبارزه با کژرفتاری ها باید زمینه اجتماعی آن ها را از میان برداشت، وبرای حصول این منظور رعایت دو اصل ضروری است:

1. سالم کردن محیط اجتماعی کودکان یعنی خانواده؛
2. سالم سازی محیط اجتماعی همگان یعنی جامعه.

گونه شناسی آسیب های اجتماعی

در گونه شناسی آسیب های اجتماعی از ملاک های متفاوتی می توان استفاده نمود. این ملاک ها در هر جامعه ای حداقل چهار خرده نظام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اختصاص دارند که در هر یک از این حوزه ها کنشگران فردی و جمعی می توانند با رعایت اصول و قواعد عمل جمعی مورد قبول در آن حوزه ها به چار نوع سرمایه یا منبع ارزشمند- سرمایه فرهنگی یا دانش، سرمایه اجتماعی یا تعهد و منزلت، سرمایه سیاسی یا قدرت و سرمایه اقتصادی یا ثروت- مورد نیاز هر جامعه دست یابند. هر نوع فعالیتی که خارج از چارچوب اصول و قواعد عام عمل جمعی برای رسیدن به منابع ارزشمند صورت گیرد کجروی محسوب می شود. بنابراین، در مجموع با چهارگونه کجروی روبه رو هستیم.

انواع آسیب های اجتماعی

هر جا که گروهی از انسان ها دور هم جمع می شده اند، برای برآورده کردن نیازهای خود، تأمین امنیت، آسایش و سلامت و هر نوع نیاز دیگری، قوانین و هنجارهایی ساخته و همه را به پیروی از آن فراخوانده اند. این هنجارها، بسته به تاریخ، جغرافیا و طبیعت انسان ها متفاوت بوده و میزان تبعیت افراد و گروه ها از این هنجارها نیز متغیر بوده است. اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید می آید و رفتارها آسیب می بیند. تخلف و عدم پایبندی به هنجارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی می شود.
مسئله مربوط به آسیب های اجتماعی از دیر باز در جامعه بشری مورد توجه اندیشمندان بوده است. همزمان با گسترش انقلاب صنعتی و گسترش دامنه نیازمندی ها، محرومیت های ناشی از عدم امکان برآورده شدن خواست ها و نیازهای زندگی موجب گسترش شدید و دامنه دار فساد، عصیان، تبهکاری، سرگردانی، دزدی و انحرافات جنسی و دیگر آسیب ها شده است. هر چند اکثر مشکلات اجتماعی انواعی تکراری در طول نسل های مختلف هستند، اما چنانچه مشاهده می شود برخی از این انواع در برخی نسل ها اهمیت بیشتری پیدا کرده است و حتی برخی از انواع این آسیب ها در نسل های بعدی زاده شده اند. از سوی دیگر از آنجایی که یکسری علل غالب در هر جامعه ای وجود دارند که نسبت به سایر علل اهمیت بیشتری در بروز آسیب ها دارند، هر چند از انواع متمایز آسیب ها سخن می رود، اما عمدتاً همپوشی هایی بین آن ها دیده می شود.

خودکشی:

خودکشی به معنای نابود کردن و از بین بردن خود پدیده ای است که تاریخ کهن دارد و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی قلب و روح خانواده ها و اجتماع را آزرده است. دورکیم در سال 1897 تعریف زیر را در مورد خودکشی ارائه داد: خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.
خودکشی در وهله اول یک مشکل فردی به شمار می رود؛ ولی از آنجایی که فرد در اجتماع زندگی می کند و تأثیرات متقابلی همواره بین آن ها بر قرار است، به عنوان یک معضل اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد. آمار خودکشی معمولاً با سایر جرایم و آسیب ها ارتباط پیدا می کند، به طوری که در میان معتادان، بیماران روانی به ویژه افسردگی های شدید شایع تر است. فقر، نابسامانی خانواده، ناتوانی در مواجه درست با تغییرات و مشکلات شدید در زندگی را نیز می توان از عوامل زمینه ساز خودکشی نام برد. ارائه راه کارهای مناسب در بررسی مشکلات گروه های در معرض خطر مثل معتادین و خانواده های آن ها، بیماران روانی و خانواده های آن ها، خانواده های نابسامان و آموزش های فردی در مواجهه با تغییرات اساسی روش های سودمند خواهد بود.
در این راستا توجه به گروه های سنی که در معرض خطر بیشتری هستند و خودکشی در میان آن ها رواج بیشتری نسبت به سایر گروه های سنی دارد، مثل نوجوانان و جوانان اهمیت زیادی دارد.

سرقت:

سرقت از با سابقه ترین جرائم بشری است. با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی، شیوه های سرقت، نوع اموال و اشیاء مسروقه و ابزار مورد استفاده برای سرقت تغییر یافته است اما آنچه تاکنون ثابت مانده، زشتی و مذموم بودن ماهیت آن است. به طور کلی سرقت هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی به عنوان یک آسیب جدی محسوب می شود. برای سرقت تعریف های متعددی ارائه شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود:

- ربودن خدعه آمیز مال غیر؛
- برداشتن چیزی از دیگری بدون اطلاع و رضایت او؛
- گرفتن و بردن مال و پول کسی به زور یا مکر و فریب؛
- ربودن متقلبانه شی ء متعلق به دیگری؛

و بالاخره از نظر قانون، سرقت تنها وقتی موجود است که شیء موضوع جرم بدون آگاهی و برخلاف میل صاحب آن از تصرف دارنده قانونی آن به تصرف عامل جرم درآید، لازمه آن، گرفتن، برداشتن و کش رفتن است.
هر چند عوامل متعددی مثل فقر و بیکاری، اعتیاد و شیوه های تربیتی نادرست در بروز این مشکل شناخته شده اند، اما ویژگی های شخصیتی افراد نیز اهمیت ویژه ای در ارتکاب دزدی دارند. این افراد معمولاً از لحاظ رشد اخلاقی در سطح خیلی پایین و ضعیف هستند و بطور کلی ثبات و استواری و قدرت تحلیل و تفکر درباره پیامدهای رفتار خود را به قدر کافی ندارند. فقر عاطفی، پرخاشگری، حسادت، تجربه های دوران کودکی، احساس نا امنی، خودنمایی و محبت بیش از اندازه را می توان از علل مهم روانی افراد در روی آوردن به دزدی نام برد. در مباحث مربوط به علل دزدی، بر شیوه های تربیتی تأکید فراوان می شود. الگوهای رفتاری والدین، واکنش آن ها به دزدی های کوچک دوران کودکی، ارتباط نزدیکی با رفتارهای دزدی در سنین نوجوانی و بزرگسالی دارد. از علل اجتماعی- اقتصادی مهم گرایش به سرقت فقر مادی، فقر فرهنگی، فاصله طبقاتی و نابرابری های اجتماعی، شهر نشینی و زاغه نشینی، از هم پاشیدگی خانواده، معاشرت با دوستان ناباب، بیکاریو مهاجرت به شهرها می باشد.

فقر:

فقر در واقع مادر تمام آسیب های اجتماعی است. فقر با بسیاری از مسایل زیر از جمله ضعف تندرستی و افزایش مرگ و میر، بیماری روانی، شکست تحصیلی، جرم و مصرف دارو رابطه دارد. هرچند خود فقر بطور ذاتی یک مشکل و آسیب است، اما این لزوماً به این معنا نیست که تمام افرادی که زیر خط فقر زندگی می کنند، افراد نابسامان و مشکل ساز برای جامعه هستند.

بیکاری:

بیکاری معضل اجتماعی دیگری است که هم آسیب های جدی فردی و هم آسیب های قابل ملاحظه اجتماعی رادر دامن دارد. بیکاری بویژه در نسل پر انرژی و جوان که انرژی و قدرت و نیروهای آن ها راکد و بی مصرف باقی می ماند نمود بیشتری پیدا می کند و زمینه را برای انواع انحرافات اجتماعی فراهم می سازد. وجود فرصت های همیشه خالی، عدم تحمل بیکاری، فقدان قدرت تأمین نیازها به دلیل نداشتن درآمد، زمینه هایی آماده برای کاشت بذر جرم و انحرافات می باشند.

بی خانمانی:

منابع فزاینده ای وجود مسایل ویژه ای را در افراد بی خانمان تأیید می کنند. چنین کسانی ممکن است در خیابان ها سرگردان باشند یا به علل برخی بزهکاری ها ی دیگر که معمولاً توأم با بی خانمانی آن هاست مثل دزدی، اعتیاد و ... در زندان ها یا کانون های اصلاح و تربیت بسر برند. دربین افراد بی خانمان دسته های مختلفی از افراد دیده می شود، مانند یک دسته شامل بیماران روانی شدید هستند که اغلب یا مدت هاست از خانواده خود دورند یا بطور موقتی از خانه خارج شده اند. معتادین گروه دیگری از این افراد را شامل می شوند که معمولاً مراحل عمیق اعتیاد خود را می گذرانند.

تکدی گری:

یکی از مسایل مورد توجه مطالعات جامعه شناسی تکدی گری است که با ساخت های اجتماعی- اقتصادی هر جامعه ای در ارتباط است. تکدی گری یکی از معضلات و آسیب های اجتماعی کلانشهر به حساب می آید. آنان که با گدایی کردن حیات می گذرانند، نه تنها به کار تولیدی نمی پردازند یا خدمتی ارائه نمی دهند، بلکه در مسیرهای انحرافی قدم می گذرانند. در این حالت جامعه، آسیب دیده و مغشوش می شود و در نهایت راه برای هنجارشکنی هر چه بیشتر باز می شود.

اعتیاد:

اعتیاد را بلای هستی سوز نام نهاده اند زیرا ویرانگری های حاصل از آن زمینه ساز سقوط بسیاری از ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و اخلاقی می گردد و سلامت جامعه را به خطر می اندازد. اعتیاد به معنی تمایل به مصرف مستمر یا متناوب یک ماده برای کسب لذت یا رفع احساس ناراحتی، می باشد که قطع آن ناراحتی های روانی یا اختلالات جسمانی ایجاد می کند. در سال 1950 سازمان ملل متحد تعریف زیر را برای اعتیاد به مواد مخدر ارائه کرد: "اعتیاد به مواد مخدر عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی که به علت استعمال مداوم یک دارو اعم از طبیعی یا ترکیبی ایجاد می شود و به حال شخص و اجتماع زیان آور باشد". و معتاد کسی است که در اثر مصرف مکرر و مداوم، متکی به مواد مخدر یا دارو شده باشد، یا به عبارت دیگر قربانی هر نوع وابستگی دارویی یا روانی به مواد مخدر معتاد شناخته می شود. در گرایش به اعتیاد عوامل مختلفی نظیر مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح شده است. اعتیاد نه تنها سایر آسیب ها نظیر دزدی، فقر، بیکاری، بزهکاری و ... را به دنبال دارد؛ بلکه موجب هدر رفتن نیروهای ثمربخش جامعه می شود.

مهاجرت:

مهاجرت علاوه بر مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که دارد مستلزم تغییراتی خاص است که مطابقت و سازگاری با آن ها اغلب مشکلاتی را برای فرد و جامعه ایجاد می کند. به عبارتی علاوه بر اینکه مهاجرت در برنامه ریزی های کلان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مشکلاتی را ایجاد می کند، مثل مهاجرت روستاییان به شهرها که خالی شدن روستا از سکنه، کاهش کشاورزی، افزایش مشاغل کاذب و ... را به دنبال دارد موجب می شود، تا فرد برای سازگاری با تغییرات حاصل فشار زیادی را متحمل شود.
شوک فرهنگی یکی از عوارض حاصل از مهاجرت است که با اضطراب و افسردگی، احساس جدا شدن و مسخ واقعیت و مسخ شخصیت مشخص است. تحقیقات نشان می دهد شیوع مشکلات روحی و روانی بین مهاجرینی که شرایط مقصد بسیار متفاوت از شرایط مبدأ یا محل سکونت قبلی آن ها بوده است شیوع بیشتری دارد.

روسپیگری و انحرافات جنسی:

تاریخ از انحراف های جنسی و نقش مخرب آن در زندگی اقوام و جامعه ها نشانه های بسیاری دارد. غریزه جنسی هم می تواند منشأ تشکیل بنیاد یک خانواده سالم باشد و هم منشأ بسیاری از جرایم. عوامل مختلف محیطی و خانوادگی و اجتماعی سر منشأ بروز انواع انحرافات جنسی از جمله روسپیگری هستند. در کتاب پیرامون روسپیگری در شهر تهران، روسپی چنین تعریف شده است:
"روسپی زنی است که از راه خود فروشی امرار معاش کند و جز این پیشه ای ندارد و تحت نظامات خاصی به این پیشه و کار خود ادامه دهد." روسپیگری را تن فروشی، بهره برداری جنسی و یا معامله پایاپای و بند و باری جنسی توسط زنان برای کسب درآمد نیز تعریف کرده اند. فقر و گرسنگی، مهاجرت و شهرگرایی، بیکاری، فریب و اعتماد بی جا، بی سوادی و عدم آگاهی، اعتیاد، هوس و بی بندو باری را می توان از مهمترین علل گرایش افراد بخصوص زنان به انحرافات و روسپیگری نامید. هر چند برخی از این نوع انحرافات مشکلات فردی هستند، ولی اکثر آن ها به آن جهت که در ارتباط با فرد دیگری معنی پیدا می کنند عوارض و آسیب های اجتماعی فراوانی را در برخواهد داشت. شیوع برخی از بیماری ها مثل ایدز، هپاتیت، سیفلیس و سوزاک، از هم گسیختن کانون های خانواده، تولد فرزندان نامشروع و سر راهی ... را می توان از جمله عوارض انحرافات جنسی نام برد. از سوی دیگر مبارزه با این دسته از آسیب ها در برخی موارد نیازمند تغییرات اساسی اجتماعی است و لازم است تحولاتی کلی و برنامه ریزی های دقیقی جهت رفع آن ها صورت گیرد و این تغییرات با ارائه آموزش های وسیع اجتماعی برای افراد و خانواده ها و رفع عوامل بنیادی امکانپذیر خواهد بود.

طلاق:

ازدواج انسانی ترین هنجار اخلاقی یک جامعه برای روابط دو جنس زن و مرد است. خانواده پایه اساسی اجتماع و سلول سازنده زندگی است و در وسیع ترین مفهوم کلمه خاستگاه اعضای خویش و پناهگاه آنان است. طلاق به معنی رها شدن و فسخ کردن عقد نکاح بوده و پدیده ای قراردادی است که به زن و مرد امکان می دهد تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسیخته و از یکدیگر جدا شوند. طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است. طلاق معمولاً وقتی اتفاق می افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین می رود و میان زن و شوهر ناسازگاری و تنش وجود دارد. بنابراین طلاق مهم ترین عامل از هم گسیختگی ساختار خانواده، یعنی بنیادی ترین بخش جامعه است و به همین علت است که متفکران و جامعه شناسان بالا رفتن آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع هنجارهای اجتماعی می دانند. فقر و مشکلات مالی، عدم توافق اخلاقی و ناسازگاری های جنسی، عدم علاقه، دخالت اطرافیان به خصوص خانواده ها، سوءظن، عدم تمکین، عدم پایبندی به مذهب، اعتیاد، زیاده طلبی و فزون خواهی، ناآگاهی و بی سوادی، سن کم، تفاوت فرهنگی، ازدواج مجدد و بیکاری از مهم ترین علل طلاق می باشد. طلاق پیامدها و عواقب سوء فراوانی دارد که از آن جمله می توان بزهکاری کودکان و نوجوانان، فحشا، اعتیاد، فرار و ولگردی کودکان، افت تحصیلی، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودکان، کاهش به میل ازدواج در اطرافیان به خصوص بچه های طلاق، افسردگی، مشکلات شخصیتی و سایر بیماری های روانی را نام برد.
طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستی ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن ها سر وکار دارند. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن در دهد. نبود ناگهانی همسر ممکن است احساس اضطراب یا هراس ایجاد کند؛ هر چند برخی نیز ممکن است پس از طلاق احساس خوشی داشته باشند. معمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان می بینند، اما فرآیندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند.

خشونت علیه زنان:

خشونت علیه زنان نوعی بیماری همه گیر جهانی است که در سکوت پیشروی می کند و همه ملیت ها کم و بیش به آن مبتلا هستند. زنان همچنان با این زشت ترین نماد تبعیض و نابرابری در حقوق و در زندگی روزمره خود در سرتاسر جهان روبه رو هستند. خشونت علیه زنان هر گونه عمل خشن مبتنی بر جنسیت است که موجب آزار یا صدمه جسمی، جنسی یا روانی گردد. عواقب غیر کشنده خشونت عبارتند از: عوارض روانی از جمله اضطراب، افسردگی، ترس، کاهش اعتماد به نفس، مشکلات جنسی، وسواس، اختلال خوردن، اختلال خواب، سرزنش خود و اختلال در ایجاد ارتباط. افسردگی در دو ماه اول پس از خشونت رایج است و اضطراب در یک سال اول.

کودک آزاری:

کودک آزاری عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود، برخی از این آثار می تواند مخفی باشد. ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام یا زیر زمین اشکال مخفی کودک آزاری است. تنبیه بدنی و تجاوز جنسی به کودک هم از انواع کودک آزاری فیزیکی است که علائم قادر به ردیابی است. کودک آزاری مربوط به طبقه خاصی نمی شود و فقر فرهنگی به اندازه فقر اقتصادی می تواند در آن خطر آفرین باشد، به نحوی که مسئله کودک آزاری در بین افراد تحصیلکرده و با بضاعت مالی خوب هم دیده می شود. در این میان باید توجه داشت که کودک آزاری با تنبیه بدنی متفاوت است. با تنبیه به کودک می فهمانند که باید رفتار خود را اصلاح کند؛ اما متاسفانه به علت عدم آگاهی و همچنین نقض قانونی بسیاری از پدران و مادران به بهانه تنبیه کودکان خود را در معرض هر گونه آسیب روحی و روانی قرار می دهند. به طور کلی می توان کودک آزاری را به سه بخش تقسیم کرد.
کودک آزاری جسمی، یعنی تنبیه بدنی سخت و محروم کردن کودک از غذا و پوشاک، کودک آزاری جنسی یعنی سوء استفاده جنسی توسط اطرافیان و همچنین بی توجهی به نیازهای کودکان و آفرینش خلاقیت توسط آن ها. کار اجباری نیز یکی از شایع ترین موارد کودک آزاری است. نباید انواع خشونت های کلامی و روحی را نیز نادیده گرفت. تحقیر کردن، سر کوفت زدن، مقایسه نادرست با همسالان، ناسزا گفتن و ... اگر تداوم داشته باشد، می تواند جزو انواع کودک آزاری شمرده شود.

عوامل پیدایش آسیب های اجتماعی

حال سوال این است آسیب ها و انحرافات اجتماعی چگونه پدید می آیند و عوامل پیدایش آسیب ها و انحرافات اجتماعی کدامند؟ بررسی و ریشه یابی انحرافات اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است. انحرافات و مسایل اجتماعی، امنیت اجتماعی را سلب و مانعی برای رشد و توسعه جامعه محسوب می شود. به طور کلی هر رفتاری که از آدمی سر می زند، متأثر از مجموعه ای از عوامل است که به طور معمول در طول زندگی سر راه وی قرار دارد و وی را به انجام عملی خاص وادار می کند. عوامل به وجود آورنده انحرافات و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل متفاوتند. این تفاوت ها را می توان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق مختلف و محله های یک شهر مشاهده کرد. در هر جامعه و محیطی سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی، اقلیمی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی، شغلی و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از این ها در حسن رفتار و یا بد رفتاری افراد مؤثر است.
در پیدایش انحرافات اجتماعی و رفتارهای نابهنجار و آسیب زا عوامل متعددی به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز می تواند مؤثر باشد:

1) عوامل فردی:
جنس، سن، وضعیت ظاهری و قیافه، ضعف و قدرت، بیماری، عامل ژنتیک و ...
2) عوامل روانی:
حساسیت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، کم هوشی، خیال پردازی، قدرت طلبی، کم رویی، پرخاشگری، حسادت، بیماری های روانی و ...
3) عوامل محیطی:
اوضاع و شرایط اقلیمی، شهر و روستا، کوچه و خیابان، گرما و سرما و ...
4) عوامل اجتماعی:
خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بیکاری، شغل، رسانه ها، مهاجرت، جمعیت و ...
از آنجا که ممکن است در پیدایش هر رفتاری، عوامل فوق و یا حتی عوامل دیگری نیز مؤثر باشد، از این نمی توان به یکباره فرد بزهکار را به عنوان علت العلل در جامعه مقصر شناخت و سایر عوامل را نادیده گرفت. مهمترین عامل در انحراف افراد و ارتکاب عمل نابهنجار، فردی است که موجب سوق یافتن وی به سمت بزهکاری می شود؛ چرا که فردی که می خواهد اولین بار دست به بزهکاری بزند، نیازمند فردی است که او را راهنمایی کرده و به این سمت هدایت کند. دومین عامل، امکانات و شرایطی است که فرد در اختیار دارد و زمینه ارتکاب وی را برای اعمال خلاف اجتماع فراهم می آورد. فقر در خانواده، عدم تأمین نیازهای اساسی خانواده، دوستان ناباب، محیط آلوده و ... نیز از عوامل روی آوری فرد به بزهکاری است. در عین حال، مهم ترین عامل یعنی خود فرد نیز نقشی تعیین کننده ای در این زمینه بازی می کنند.

اجمالاً، علل و عوامل پیدایش آسیب های اجتماعی، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان را می توان به سه دسته عمده تقسیم نمود:

1) عوامل معطوف به شخصیت؛
2) عوامل فردی؛
3) اجتماعی.
الف) عوامل شخصیتی
که این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل روانی، شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
معمولاً ویژگی های شخصیتی افراد بزهکار، بی قاعدگی رابطه و ارتباط میان فرد و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعی است، ولی معمولاٌ از نظر مرتکب و عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، این گونه رفتارها ناپسند شمرده نمی شود. برخی از مشخصه های بارز و برجسته شخصیتی این گونه افراد، خودمحوری، پرخاشگری، هنجارشکنی، فریبندگی ظاهری و عدم احساس مسئولیت می باشد. این گونه افراد به پیامدهای عمل خود نمی اندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوت های خود یک سویه می باشند.
گروهی نیز افرادی برون گرا و به دنبال لذت جویی آنی هستند، به همین دلیل برای لذت جویی دست به اعمال خلاف و بزهکارانه می زنند و تشنه تنوع طلبی، هیجان و ماجراجویی اند. از دیگر مشکلات روحی- روانی که منجر به رفتارهای ضد اجتماعی می شود، ضعف عزت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی و اختلال خلقی اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده و انحرافی هستند.
ب) در حوزه عوامل فردی، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1) آرزوهای بلند؛
2) خوش گذرانی و لذت طلبی؛
3) قدرت، استقلال و عافیت طلبی؛
4) زیاده خواهی؛
5) بی بندو باری و لاابالی گری؛
6) بی هویتی و بی هدفی در زندگی.
ج) در حوزه عوامل اجتماعی، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1) عدم پایبندی خانواده به آموزه های دینی
2) آشفتگی کانون خانواده (گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده)
3) طرد اجتماعی ( چگونگی برخورد دوستان، افراد فامیل و همسایگان با فرد بزهکار)
4) نوع شغل ( ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهکاری)
5) بیکاری و عدم اشتغال
6) فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی
7) محیط ( در پیدایش هر جرمی به این نتیجه می رسیم که محیط اجتماعی بستر کاملاً مناسبی برای فرد بزهکار فراهم آورده و عامل مهمی برای پیدایش رفتار مجرمانه توسط وی بوده است. بنابراین محیط آلوده، افراد را آلوده و محیط سالم و با نشاط زمینه ساز رشد و شکوفایی و نشاط افراد است)
8) فقر فرهنگی و تربیت نادرست
9) دوستان ناباب
10) رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی ( نقش رسانه های جمعی، به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پایبندی مذهبی، بلوغ زودرس نوجوانان در مسایل جنسی و ارتکاب جرایم اجتماعی حایز اهمیت است).

تبیین جامعه شناختی انحرافات و آسیب های اجتماعی

جامعه شناسان ریشه بسیاری از کژرفتاری ها را در محیط و شرایط اجنماعی جستجو می کنند و علل زیر ساز بسیاری از آن ها را خود جامعه می دانند. وقتی خواست های فرد با انتظارات جامعه هماهنگ نباشد، نابهنجاری فرد آغاز می شود و در صورت تداوم، زمینه های کژرفتاری ها را پدید می آورد. جامعه شناسان در تبیین پیامدهای کژرفتاری های اجتماعی از سه دیدگاه کارکردگرایی، تضاد و کنش متقابل نمادین استفاده می کنند.

1- دیدگاه کارکردگرایی ساختی:

دیدگاه کارکردی به جای اینکه به فرد توجه کند، جامعه را به طور کلی مورد توجه قرار می دهد و بیشتر در جستجوی خاستگاه و منبع کژرفتاری در جامعه است. براساس دیدگاه کارکرد گرایی، جامعه سیستمی از بخش های مرتبط است که هماهنگ با یکدیگر در جهت حفظ وتعادل وتوازن اجتماعی کار می کنند. از منظر این دیدگاه هریک ازنهادهای اجتماعی نقش مهمی در جامعه ایفا می کنند و برنهادهای دیگر تأثیر می گذارند.
کارکردگرایان ساختی برای تعریف تأثیرات عناصر اجتماعی بر جامعه اصلاحات کارکردی وکژکاردی را به کار می برند، اگر عناصر اجتماعی به ثبات جامعه کمک کند کارکردی واگر ثبات جامعه را مختل کنند کژکارکردی هستند دو نظریه عمده مسائل آسیب ها وتهدیدات اجتماعی از دیدگاه کارکرد گرایی ساختی نتیجه می شود.
1- آسیب شناختی اجتماعی
2- بی سازمانی اجتماعی
براساس مدل آسیب شناسی اجتماعی مسائل اجتماعی نتیجه نوعی بیماری در جامعه است. اگر بخش هایی ازجامعه ای از جمله عناصر ساختاری و فرهنگی درست عمل نکنند بیماری حاصل خواهد شد. به عنوان مثال جرم، خشونت، فقر و نابرابری از فروپاشی نهاد خانواده و بی کفایتی در نهادهای اقتصادی، آموزشی و سیاسی حاصل می شود.
این نظریه بیان می دارد بیماری اجتماعی زمانی به وجود می آید که افراد آنقدر جامعه پذیر نشده اند که هنجارها و ارزشهای جامعه را بپذیرند. لذا برای پیشگیری از مسائل اجتماعی و حل آن ها افراد باید به درستی جامعه پذیر شوند و آموزش های اخلاقی و فرهنگی مناسبی را دریافت کنند.
در نظریه بی سازمانی اجتماعی تأکید می شود که تغییرات سریع اجتماعی هنجارهای جامعه را دچار اختلال می کند. وقتی هنجارها ضعیف یا با یکدیگر در تعارض باشند، جامعه در وضعیت بی سازمانی یا بی هنجاری قرار می گیرد. براساس این نظریه راه حل مسائل اجتماعی کم کردن سرعت تحولات اجتماعی وقوت بخشیدن به هنجارهای اجتماعی است.

2- دیدگاه کشمکش:

این دیدگاه برخلاف دیدگاه کارکردگرایی ساختی که جامعه را متشکل از بخش های مختلف می بیند، جامعه را به صورت گروه ها ومنافع مختلفی می بیند که برای دستیابی به قدرت و منابع با هم رقابت می کنند. دو نظریه عمده در دیدگاه کشمکش وجود دارد:
1- مارکسیستی
2- غیر مارکسیستی
نظریات مارکسیستی بر کشمکش اجتماعی ناشی از نابرابری اقتصادی تمرکز دارند، همچنین بر از خود بیگانگی یا ضعف و بی معنایی درزندگی مردم تمرکز دارند و مسائل اجتماعی را نتیجه اختلاف طبقاتی، نابرابری های اجتماعی و احساس بی عدالتی می دانند و معتقدند بسیاری از آسیب ها و بحران های اجتماعی با فقر در ارتباط است.
نظریات غیر مارکسیستی بر کشمکش های اجتماعی ناشی از رقابت بر سر ارزش ها ومنافع دربین گروه های اجتماعی مبتنی است راه حل مسائل که بر اثر رقابت ارزش ها ایجاد می شود می تواند شامل مواردی از جمله تضمین این که گروه های درگیر عقاید یکدیگر را بشناسند و رفع تفاوت ها از طریق مذاکره یا میانجی گری یا پذیرفتن این تفاوت ها بشود باشد. با این حال نتایج حاصل از کشمکش ها اغلب تحت تأثیر قدرت قرار دارند وگروهی که بیشترین قدرت را دارد می تواند ازموفقیت خود برای تأثیر گذاری استفاده کند.

3- دیدگاه کنش متقابل نمادین:

دیدگاه کنش متقابل نمادین بر تعامل میان همنوایی و کژرفتاری در زمینه های مختلف اجتماعی تأکید می کند و در پی تبیین تأثیر یادگیری بر فرآیند کژرفتاری ها است. این دیدگاه برخلاف دو دیدگاه قبل منعکس کننده دیدگاه جامعه شناسی فرد است و بر این نکته تأکید دارد که رفتار انسانی تحت تأثیر تعاریف ومعانی قرار دارد که در کنش متقابل نمادین با دیگران خلق می شود و تداوم می یابد. تصویری که ما از خود داریم با مشاهده این که دیگران چگونه با ما وارد تعامل می شوند و برداشتی از ما دارند ساخته می شود.
یکی از نظریه های عمده دیدگاه کنش متقابل نمادین درباره مسائل و آسیب های اجتماعی نظریه بر چسب زنی است. این نظریه می گوید یک موقعیت یا گروه اجتماعی زمانی مشکل ساز به نظر می آید که با این عنوان بر چسب خورده باشد براساس این نظریه گاهی حل مسائل اجتماعی شامل تغییر معانی و تعاریفی می شود که به افراد یا موقعیت ها نسبت داده می شوند. براساس این دیدگاه های مطرح شده درجامعه شناسی انحرافات، چارچوب نظری تحقیق به منظور تعریف و شناخت آسیب ها وتهدیدات اجتماعی ایران عمدتاً مبتنی بر دیدگاه کارکرد گرایی ساختی بوده است.
در این مبحث چهار نظریه مهم و بر حسب مورد بررسی قرار می گیرد:

الف)نظریه های هنجاری

دورکیم (1951) از جمله نظریه پردازان قرن نوزدهم است که به تبیین کژرفتاری از دیدگاه جامعه شناختی پرداخت. او درباره رابطه میان انسان و نیازها و آرزوهایش بحث می کند و بر این باور است که در شرایط اجتماعی استوار و پایدار، آرزوهای انسان از طریق هنجارها، تنظیم و محدود می شود و با از هم پاشیدگی هنجارها ( ولذا از بین رفتن کنترل آرزوها) یک وضعیت آرزوهای بی حد و حصر یا آنومی بوجود می آید. از آنجا که این آرزوهای بی حد و حصر، نمی توانند ارضاء شوند،در نتیجه یک وضعیت نارضایتی اجتماعی دائمی پدید می آید. سپس این نارضایتی، در جریان های اقدامات اجتماعی منفی نظیر: خودکشی، تبهکاری، طلاق و ... ظاهر می گردد که از نظر آماری قابل سنجش می باشد.
بی هنجاری، حاصل وضعیت آشفته ای است که هنجارها از بین رفته یا در تضاد قرار گرفته اند. جامعه هایی که در آن ها به طورگسترده بی هنجاری وجود داشته باشد، درخطر تلاشی قرار می گیرند، زیرا اعضای آن جامعه برای نیل به مقاصد مشترک خطوط راهنما در اختیار ندارند واغلب مواقع احساس جدایی و بی جهتی می کنند. رابرت مرتون مفهوم بی هنجاری را برای نشان دادن اختلاف بین هدف مورد تأیید جامعه ودسترسی به وسایل حصول به آن به کار می برد.

ب) نظریه تضاد

دیدگاه تضاد به تمرکز ثروت و قدرت که در دست عده ای معدود از افراد جامعه است و پیامدهای آن توجه می کند. و به تبیین جرایمی مانند دزدی، جیب بری و ... که به طور طبیعی توسط افرادی از طبقات فقیرتر از جامعه انجام می شود؛ در حالی که اختلاس، جعل، تزویر، زمین خواری، رانت خواری و فرار از مالیات به افرادی که از طبقات بالای جامعه هستند، محدود می گردد، می پردازد. نظریه تضاد نیز مانند نظریه ی انحراف به طور کلی برعواقب شخصی واجتماعی تمرکز ثروت و قدرت در دست عده ای معدود تکیه می کند. مارکس بر این باور است که بیشتر رفتارها محصول کشمکش و تضاد بین آن هایی که مالک ابزار تولیدند (سرمایه داران) و آن هایی که فاقد ابزار تولیدند (کارگران) می باشد. بنابراین پیش فرض مارکس در ارتباط با تبیین کژرفتاری و بزهکاری، مخصوصاً آن دسته از جرایمی که به وسیله طبقات پایین جامعه انجام می شود، آن است که سرمایه داری علت اساسی ارتکاب جرم است.
نقطه عطف عمده این نظریه آن است که گروههای قدرتمند جامعه علایق مشترک اقتصادی وسیاسی دارند و اکثر برگزیدگان قدرت از قدرت سیاسی خود برای تدوین واجرای معیارهای قانونی حامی منافع خود استفاده یا در واقع سوء استفاده می کنند. طرفداران این نظریه تا حدی تبیین های متفاوتی را درباره ی چرایی بروز موقعیت مورد بحث در جوامع جدید عنوان می کنند. چامبلیس وسیدمن(1971) عقیده دارند که چنین شرایطی در هر جامعه ی پیچیده ای که دارای نظام طبقاتی متعددی باشد، به وجود می آید .

ج) نظریه پیوند افتراقی

نظریه ادوین ساترلند تحت عنوان پیوند افتراقی براین نکته دلالت دارد که فرایند یادگیری رفتار مجرمانه به وسیله ی دوستان فرد مجرم تعیین می شود. چهار گام زیر فرایند نظریه پیوند افتراقی را به اختصار نشان می دهد.

1- رفتار تبهکارانه، مانند دیگر رفتارهای معمولی در اثر کنش متقابل با دیگران به ویژه گروه دوستان آموخته می شود .
2- فراگیری رفتارمجرمانه هم مستلزم یادگیری تکنیک های ارتکاب جرم وهم انگیزه ها، سائقها و گرایش های مناسب برای بزهکاری است.
3- انسان بدان سبب مجرم می شود که فراوانی امکانات قانون شکنی برمحدودیت های نامساعد آن بچربد.
4- پیوندهای تبهکارانه یک شخص می تواند ازجنبه های خاصی همچون فراوانی، طول مدت وشدت این تماسها متفاوت باشد و در تعیین تأثیر این پیوندها بر شخص به ما کمک کند.

د) نظریه بر چسب

نظریه بر چسب نوعی کنش متقابل نمادین است وچون در محدوده ی این سنت نظری قرار می گیرد، عمدتاً چشم انداز آن با کنش متقابل بین منحرفان وسازشکاران سروکار پیدا می کند. به علاوه چون کنش متقابل نمادین است، نظریه بر چسب با مفاهیمی که اعضای سازمان(یا اعضای گروه) از اعمال و عکس العمل های دیگران می گیرند سر و کار دارد.
نظریه بر چسب تأکید می کند که نفس رفتار، منحرفان را ازغیر منحرفان متمایز نمی سازد، بلکه اعمال اعضای سازشکار جامعه است که این تمایز را فراهم می سازد. نظریه برچسب، انحراف را به عنوان فرآیندی تبیین می کند که توسط آن برخی مردم موفق می شوند برخی دیگر را منحرف تعریف کنند. این نظریه بر نسبی بودن انحراف تأکید دارد و ادعا می کند که یک شخص یا یک عمل تنها زمانی " انحراف" تلقی می شود که برچسب "انحراف" توسط دیگران به آن زده شود.
نظریه برچسب می گوید که رفتار انحرافی به میزان احترام مردم به آن رفتار (نقش قانون) بستگی دارد. اگر به رفتاری یا نقشی احترام زیاد گذارده می شود، خلاف آن "کجروی" خوانده می شود و فرد خاطی جریمه یا مجازات می گردد.

نظرگاه های اقتصادی در آسیب شناسی اجتماعی

در این دسته از دیدگاه ها وضعیت اقتصادی جامعه به عنوان عامل مؤثر در بروز آسیب های اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. یافته های تحقیقات انجام گرفته در این حوزه نشان می دهد که بین وضعیت اقتصادی افراد و وقوع جرم وسایر آسیب های اجتماعی رابطه وجود دارد، بطوری که با پایین تر رفتن سطح درآمد بر میزان وقوع آسیب های اجتماعی افزون می شود .
بر این اساس مسائل ومعضلاتی چون اعتیاد، طلاق، انواع جرم در طبقات پایین اقتصادی رایج تر است. از این دیدگاه طبقه متوسط نسبت به سایر طبقات اقتصادی وضعیت مناسب تری دارد و اغلب شیوع آسیب در این طبقه به عنوان مناطق آسیب خیز شناخته می شوند، که ویژگی اساسی این مناطق پایین بودن سطح اقتصادی افراد ساکن در آن است. در این دیدگاه فقر به عنوان یک معضل وسیع اجتماعی در نظر گرفته می شود که سر منشاء سایر آسیب های اجتماعی است.
بر اساس این دیدگاه سامان دهی وضعیت اقتصادی اجتماعی در رأس برنامه های آسیب زدایی قرار می گیرد. و برنامه هایی پیشنهاد می شود که با افزایش فرصت های شغلی، افزایش سطح درآمد و مبارزه با بیکاری از وقوع آسیب جلوگیری می گردد.

نظرگاه های روانشناختی درآسیب شناسی اجتماعی

در این دیدگاه مسائل روانشناختی به عنوان عاملی مؤثر در وقوع آسیب های اجتماعی در نظر گرفته می شود. نبود شیوه های تربیتی مناسب، انواع مشکلات روانی و روحی در بین افراد، عدم کارایی آن ها در استفاده از شیوه هایی برای مبارزه با مشکلات زندگی، علل اساسی و وقوع آسیب شناخته می شود .
به نظر متخصصینی که از این دیدگاه پیروی می کنند، سلامت جامعه درگرو سلامت افراد است. وتحقیقاتی که روی افراد درگیر در انواع آسیب های اجتماعی انجام داده اند نشان می دهد این افراد معمولاً ازبهداشت روانی مناسبی بهره مند نیستند. مهارت های کافی در زمینه زندگی مناسب ندارند و اغلب از خانواده های نا بسامان برخاسته اند.
براین اساس، این دیدگاه به بهبود وضعیت روانشناختی افراد جامعه تأکید دارد وچنین هدفی در گرو آگاه سازی افراد وخانواده ها در قبال تربیت فرزندان، فنون ارتباطی، حفظ سلامت روانی خویش و... می دانند. همچنین تحقیقاتی که دراین حوزه جهت بررسی آسیب های اجتماعی صورت گرفته است رشد اخلاقی این افراد را در سطوح پایین برآورده کرده اند. بطوری که قضاوت های اخلاقی آن ها معمولاً از سطح افراد متوسط همراه خود پایین تر بوده است.
این دیدگاه لزوم ارائه آگاهی واطلاعات به افراد را در حیطه پیشگیری اولیه و انجام مشاوره ها وخدمات روانشناختی به افرادی که در معرض ابتلا به آسیب های اجتماعی هستند وافرادی که درگیر در این آسیب ها هستند را درحیطه پیشگیری اولیه و ثانویه پیشنهاد می کند.

نظرگاه ها مبتنی بر ویژگی های اجتماعی در آسیب شناسی اجتماعی

در این دیدگاه انواع ویژگی های جامعه مورد توجه قرار می گیرد. جنگ به عنوان پدیده ای است که در این دیدگاه به عنوان ایجاد کننده شرایط مساعد برای بروز مشکلات اجتماعی مورد توجه بوده است. مصرف بیشتر از حد متادون ناشی از جنگ جهانی و یا مصرف بیش از حد هروئین ومورفین بوسیله سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام نمونه زنده ای از این مسأله است. صنعتی شدن جوامع به عنوان عامل اجتماعی دیگر مورد توجه قرارمی گیرد. تحقیقات مختلف گسترش وسیع تر آسیب های اجتماعی را در جوامع صنعتی نسبت به جوامع ساده تر نشان می دهد.
مسائل فرهنگی جامعه و میزان پایبندی یک جامعه به آداب و رسوم سنتی یک عامل دیگر در پیش بینی احتمال وقوع آسیب های اجتماعی در یک جامعه است. هر چه افراد به سنن و آداب فرهنگی خود پایبندی بیشتری داشته باشند احتمال وقوع آسیب کمتر خواهد شد. مبادلات مختلف یک جامعه با جوامع دیگر نیز حائز اهمیت است. سیاست های مورد استفاده در این زمینه تأثیر کلانی درسلامت جامعه و حفظ آن از مشکلات ومعضلات قابل سرایت از جوامع دیگر خواهد داشت.

اقدامات پیشگیرانه

همواره و در هر مسئله اجتماعی، پیشگیری بسیار مفید و مؤثرتر و کم هزینه تر از درمان می باشد. در اینجا برای پیشگیری از ارتکاب عمل بزهکارانه توسط افراد، به ویژه نوجوانان یا جوانان پیشنهاداتی ارائه می شود:

1- هماهنگ کردن بخش های عمومی و خصوصی، که در زمینه پیشگیری از وقوع جرم فعلیت دارند؛ مانند نیروی انتظامی، آموزش و پرورش، بهزیستی، امور زندان ها، قوه قضائیه، شهرداری ها، شوراها، امور جوانان و ... به منظور اجرای برنامه عملی پیش گیرانه و هماهنگی بیش تر.
2- آگاهی دادن به خانواده ها برای نظارت و کنترل بیشتر آنان بر فرزندان و گوشزد کردن میزان مجازات جرایم در صورت ارتکاب جرم توسط آنان.
3- اتخاذ تدابیر امنیتی بیش تر توسط نیروی انتظامی در محل های جرم خیز، و اقداماتی به منظور کمک به خانواده ها، بخصوص نوجوانان و جوانانی که در معرض آسیب قرار دارند.
4- اطلاع رسانی شفاف رسانه های جمعی برای تشویق جوانان درباره تسهیلات و فرصت هایی که جامعه برای آنان قرار داده است.
5- تجهیز پلیس برای مقابله جدی با باندهای مخوف انواع گوناگون بزهکاری اجتماعی در جامعه.
6- اقدامات امنیتی برای مراکز حساس تجاری، بانکی و ... .

راهکارهای شناسایی مشکلات نوجوانان و جوانان

از آنجایی که بیشترین آسیب ها ارتکابی از سوی نوجوانان و یا جوانان می باشد، راهکارهای ارائه شده نیز برای همین قشر ارائه می گردد. علاوه بر اقدامات پیشگیرانه فوق، شناسایی راهکارهایی برای شناخت نوع مشکلات نوجوانان و جوانان امری لازم و ضروری است. مواردی چند در این زمینه مطرح است:

1- شناسایی نیازهای روانی و کیفیت ارضای این نیازها در شادابی و نشاط فرد بسیار مؤثر است.
2- توجه به مشکلات جسمانی فرد نظیر اختلال در گویایی، بینایی، شنوایی، جسمانی و عقب ماندگی ذهنی.
3- توجه به مشکلات آموزشی نظیر ناتوانی در یادگیری، ترک تحصیل، افت تحصیل، بی توجهی به تکالیف درسی و تقلب در درس.
4- توجه به مشکلات عاطفی، روانی نظیر افسردگی، بدبینی، زود رنجی، خودنمایی، ترس، اضطراب، پرخاشگری و ... .
5- توجه به مشکلات اخلاقی، رفتاری نظیر تماس تلفنی و نامه نگاری با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، خودارضایی، فرار از منزل، اقدام به خودکشی، سرقت، اعتیاد و ... .

وظایف خانواده در پیشگیری از آسیب ها

خانواده نیز وظایفی در مقابل پیشگیری از جرم و بزهکاری فرزندان خود دارند که به برخی از آن ها اشاره می گردد:

1- دوستی با فرزند و حذف فاصله والدین با فرزندان به گونه ای که آنان به راحتی مشکلات و نیازهای خود را با والدین مطرح نمایند.
2- تقویت اعتقادات دینی فرزند، به ویژه در کودکی و نوجوانی.
3- ایجاد محیط و بستر مناسب و سازگاری در محیط خانه.
4- ایجاد بستر مناسب برای احساس امنیت، آرامش، صفا و صمیمیت و درک متقابل والدین و فرزندان.
5- تلاش در جهت تأمین نیازهای مادی و معنوی فرزندان توسط والدین.
6- توجه به نیازهای روحی و عاطفی فرزندان.
7- برنامه ریزی مناسب برای تنظیم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان.
8- نظارت جدی والدین نسبت به دوست یابی فرزندان.
9- مراقبت والدین نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود.

سایر پیشنهادات

1- آموزش اصول و شیوه های تربیتی به والدین به خصوص درباره بلوغ، ازدواج، طلاق و آسیب های اجتماعی.
2- کنترل و پیگیری کردن علل تأخیر مراجعت فرزندان به خانه، نظارت بر شب نشینی ها و ... .
3- تشویق فرزندان به تحصیل و بستر سازی مناسب به این امر.
4- ایجاد مراکز مشاوره ای برای مشاوره نوجوانان و خانواده های آنان.
5- ایجاد مراکز آموزشی، ورزشی، تفریحی برای گذراندن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان.
6-تأسیس مراکز مشاوره ای مفید در مدارس.
7- ضرورت آشنایی نیروهای انتظامی و نظامی با انحرافات اجتماعی و نحوه برخورد با آنان.
8- اعمال مجازات های سنگین، علنی و جدی (در ملأ عام) برای باندهای فساد، اغفال و ... .
9- برنامه ریزی اصولی و صحیح برای اشتغال در جامعه، رفع بی عدالتی، تأمین امنیت و نیاز شهروندان.
10- ایجاد تسهیلات لازم برای نوجوانان و جوانان از قبیل وام ازدواج، وام مسکن، وام اشتغال و ... .
11- برنامه ریزی جهت آموزش صحیح بوسیله رسانه های گروهی از جمله صدا و سیما.
12- آگاهی به نوجوانان و جوانان از عواقب ارتکاب بزهکاری از طریق رسانه های جمعی.

منابع تحقیق:
- ستوده، هدایت الله (1383)، آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات)، تهران، انتشارات آوای نور.
- صدیق سروستانی، رحمت الله(1386)، آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات)، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی.
- سایت همشهری آنلاین (1389)، آشنایی با انواع آسیب های اجتماعی،hamshahrionlin.ir
- سایت گروه علوم اجتماعی و روانشناسی شهرضا( یاران سبز)، عوامل پیدایش آسیب های اجتماعی و راه های پیشگیری از آن، www.yaranesabz.ir
- استفاده از سایت دادگستری استان خوزستان،www.dadgostari.khz.ir